آیا بلاک چین های اثبات سهام در طول زمان به سمت تمرکززدایی گرایش پیدا می کنند؟
به گزارش زوم ارز، هنگامی که فناوری بلاک چین به سمت مدلهای اجماع اثبات سهام در حال انتقال است، یک سؤال مبرم مطرح میشود – آیا این سیستمها تمرکززدایی را حفظ میکنند یا به قیمت مشارکت گستردهتر، پاداشها به طور نامتناسبی در میان بازیگران بزرگ جمع میشوند؟
دکتر ونپین تانگ، محقق برجسته مشوقهای بلاک چین، این پویاییها را در سیستمهای اثبات سهام (PoS) با استفاده از مدلهای ریاضی پیشرفته تحلیل کرد. یافتههای او نیروهای پیچیده در حال بازی را برجسته میکند و شروع به بازگشایی میکند.
در زنجیرههای PoS خالص مانند اتریوم، ماینرها با استفاده از موجودی سکه خود برای حقوق اعتبارسنجی پیشنهاد میدهند بدون اینکه معامله بین ماینرها مجاز باشد. برندگان سکه های بیشتری به عنوان پاداش کسب می کنند. به نظر می رسد که این به نفع بازیکنان بزرگ است، اما دکتر تانگ توضیح می دهد که ظریف تر است:
نکته کلیدی این است که برای استخراج کنندگان بزرگ و کوچک متفاوت خواهد بود. برای ماینرهای بزرگ (مانند بایننس یا ماسک)، سهام آنها پایدار خواهد بود. اگر ۱۰ درصد سهام اولیه داشته باشند در نهایت به ۱۰ درصد نیز نزدیک می شوند. این در مورد ماینرهای کوچک صدق نمی کند (به عنوان مثال بسیاری از ماینرهای خرده فروش)، سهام آنها از نوسانات رنج می برد. اگر آنها ۰.۰۱٪ سهام اولیه داشته باشند، ممکن است در نهایت با ۰.۰۰۰۱٪ یا ۰.۱٪، مثلاً – با احتمال نزولی بیشتر از احتمال صعودی، به پایان برسند.
بنابراین، در حالی که غولها در این سیستم خالص PoS ثابت میمانند، استخراجکنندگان کوچک با نوسانات قابلتوجهی با روند بلندمدت به سمت از دست دادن سهام مواجه هستند. دکتر تانگ خاطرنشان می کند که این می تواند منجر به اتکای بیشتر به اعتبار سنجی های بزرگ برای نگهداری بلاک چین شود.
با این حال، معرفی تجارت به اکوسیستم تأثیر عمیقی دارد. هنگامی که ماینرها می توانند سکه ها را معامله کنند، پویایی های جدیدی ظاهر می شود. دکتر تانگ یک رویکرد «تأثیر بازار» را مدلسازی کرد که در آن فروش قیمتها را کاهش میدهد و خرید آنها را افزایش میدهد. سپس ریاضیات نشان داد که تجارت در طول زمان تمرکززدایی را اعمال می کند.
با این حال، این فرض میکند که یک گروه «همگن» از ماینرها اعتبار شبکه را تأیید میکنند، به این معنی که همه برای بهینهسازی موقعیتهای خود اقدام میکنند. دکتر تانگ میگوید: «تحلیل فرض میکند که ماینرها انگیزهها و اطلاعات یکسانی دارند، اما واقعیت بسیار آشفتهتر است».
حرکت فراتر از عقلانیت کامل که در اکثر مدلها فرض شده است، به همان اندازه حیاتی است. تانگ توضیح میدهد: «تصمیمهای واقعی از «احساس» ناشی میشوند، نه بهینهسازی محاسبهشده. “این رفتار جمعی آشفته نیاز به مطالعه دارد.”
به عبارت دیگر، احساسات انسانی انگیزهها را شکل میدهند، و انگیزههای متفاوت ناهمگونی را در میان جمعیت معدن ایجاد میکنند که برای ریاضیات خالص توضیح آن دشوار است. بنابراین، در حالی که معادلات دکتر تانگ بینش های جهت دار را ارائه می دهد، اعمال انسان در دنیای واقعی نتایج نهایی را به همراه دارد. دکتر تانگ از اصطلاح «عقلانیت محدود» استفاده میکند—اندیشه عقلانی که با این وجود با ناتوانیها و مشوقهای انسانی «محدود» است.
در اینجا دکتر تانگ می بیند که یادگیری ماشینی نقش مهمی در تجزیه و تحلیل تعداد زیادی از ویژگی های خاص در بین بازیگران مختلف در بلاک چین ایفا می کند. این می تواند رفتارها و دانش استخراج کنندگان مختلف را خوشه بندی و تجزیه و تحلیل کند. بینشهای بهدستآمده به طراحی پروتکلها در ترویج بهتر عدم تمرکز کمک میکند.
این تداخل تئوری و عمل تانگ را به این نتیجه میرساند:
«سیستمهای PoS با ساختار مناسب میتوانند ثروت را غیرمتمرکز کنند. اما دستیابی به این امر مستلزم کالیبره کردن دقیق پاداشها و پارامترهای معاملاتی است – و همیشه ناقص بودن انسان را در نظر میگیرد.”
در حالی که شبکههای کاملاً غیرمتمرکز یک هدف آرمانی باقی میمانند، تحقیقات دکتر تانگ امید میدهد که بتوان از طریق ملاحظات طراحی دقیق به آنها دست یافت. نکته مهم این است که مدلهایی را که انجام میدهند در جهت مطلوبی نشان میدهد و حداقل چارچوبی جزئی برای طراحی شبکه پایدار ارائه میدهد.
با این حال، مدل های ریاضی به تنهایی برای بیان کل داستان کافی نیستند. حفظ مشارکت گسترده مستلزم درک عمیق رفتارها و مشوقهای ماینر است. با ترکیب بینشهای تئوری و عملی، بلاک چینها هنوز ممکن است به وعده خود مبنی بر دسترسی عادلانه و اعتماد توزیع شده عمل کنند. اما مسیر رو به جلو مستلزم اذعان به ظرایف اجتماعی و شناختی فراتر از موارد صرفاً فنی است.
منبع: cryptoslate.com
نظرات کاربران